جدول جو
جدول جو

معنی دل بجای - جستجوی لغت در جدول جو

دل بجای
(دِ بِ)
مرکّب از: دل + به + جای، شجاع و دلیر، مقابل دلشده. که از جای نرود. که ثبات و استقامت دارد: پادشاه هوشیار و دل بجای و بیدار باید. (راحه الصدور راوندی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دلربای
تصویر دلربای
(دخترانه)
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
جای وسیع و با صفا و خوش منظر، دلگشا
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
گزایندۀ دل. گزندۀ دل. که به دل گزند کند. که به دل گزند رساند. (از لغت فرس اسدی ذیل گزای). رجوع به گزای و گزاینده شود
لغت نامه دهخدا
(زَ کَ)
زدایندۀ دل. دل صاف کن. مقبول. پسندیده. مرغوب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(زَ اَ)
دل ربا. دلرباینده. ربایندۀ دل. که دلها رباید. مطلوب. که عاشق سازد. که شیفته کند. با حالتی ازطنازی و کشی و زبیایی که دل را بریاید:
تو سرو جوبیاری تو لالۀ بهاری
تو یار غمگساری تو حور دلربایی.
فرخی.
شاه اندرین سرای نشسته به صدر ملک
وز هر دو سوی او همه ترکان دلربای.
فرخی.
ای یار دلربا هلا خیز و می بیار
می ده مرا و گیر یکی تنگ در کنار.
منوچهری.
کنیزان یکی خیل پیشش بپای
پری فش همه گلرخ و دلربای.
اسدی.
بنزد پدر شد بت دلربای
نشستند و راندند هرگونه رای.
اسدی.
خواهمت آن چنان که رای بود
نوعروسی که دلربای بود.
نظامی.
جوانان گرچه خوب و دلربایند
ولیکن در وفا با کس نپایند.
سعدی.
ای پسر دلربای وی قمر دلپذیر
از همه باشد گریزوز تو نباشد گزیر.
سعدی.
، زیبا. مرغوب. جذاب. بامرغوبیت. باجذابیت:
هیهات که روی دلربایت
با ما به وصال رای دارد.
خاقانی.
سر و تاج آن پیکر دلربای
برآورده تا طاق گنبدسرای.
نظامی.
، معشوق. محبوب:
گفتم چه چاره سازم ای دلربای من
کز درد و رنج تو دل من گشت پر ز خون.
سوزنی.
چنانکه من ز دل و جان خویش بی خبرم
تو از جمال خود ای دلربای بی خبری.
سوزنی.
عشق را مرتبت نداند آنک
که چه با دلربای دم نزده است.
خاقانی.
آنکو چو تودلربای دارد
بر فرق زمانه پای دارد.
خاقانی.
- دلربای روح بخش، کنایه از مرد کامل و مرشد راه دان. (فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی) :
دل مدزد از دلربای روح بخش
که سوارت می کند بر پشت رخش.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل ربای
تصویر دل ربای
آنکه شیفته و عاشق کند، دلبر
فرهنگ لغت هوشیار
بلیغ زبان آور، شعبده باز، جای وسیع و با صفا محلی با روح و خوش منظر: (خانه دل بازیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
قلب مفتوح
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
Openhearted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
sincère
دیکشنری فارسی به فرانسوی
دل پسند، دلخواه
فرهنگ گویش مازندرانی
دست ابزار
فرهنگ گویش مازندرانی
پذیرفتن بره های غیر، توسط گوسفند شیرده
فرهنگ گویش مازندرانی
از روی میل
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
offenherzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
마음이 열린
دیکشنری فارسی به کره ای
دل بزرگ، قلب بزرگ
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
উন্মুক্ত হৃদয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
کھلے دل کا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
ใจกว้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
mwenye moyo wazi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
açık kalpli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
לב פתוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
心を開いた
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
відкритий серцем
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
उदार ह्रदय
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
berlapang hati
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
openhartig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
abierto de corazón
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
открытый сердцем
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
de coração aberto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
坦率的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
otwarty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
dal cuore aperto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی